منطقه گرایی و اتحادیه های اقتصادی، سیاسی و نظامی یکی از عناصر قدرت و روابط کشورهای در عصر جهانی شدن محسوب و ناتو یکی از اتحادیه های قدرتمند نظامی شناخته می شود که بر رفتار کشورهای عضو بسیار تاثیرگذار بوده است. با تهاجم روسیه به اوکراین، نقش ترکیه در ناتو بار دیگر به موضوع بحث فکری تبدیل شد و بسیاری از ناظران استدلال می کنند که احیای ...
بیشتر
منطقه گرایی و اتحادیه های اقتصادی، سیاسی و نظامی یکی از عناصر قدرت و روابط کشورهای در عصر جهانی شدن محسوب و ناتو یکی از اتحادیه های قدرتمند نظامی شناخته می شود که بر رفتار کشورهای عضو بسیار تاثیرگذار بوده است. با تهاجم روسیه به اوکراین، نقش ترکیه در ناتو بار دیگر به موضوع بحث فکری تبدیل شد و بسیاری از ناظران استدلال می کنند که احیای قدرت روسیه منجر به بازگشت ترکیه به ائتلاف به عنوان یک عضو خوب خواهد شد. سوال و هدف محوری پژوهش روابط ترکیه و ناتو در سال های 2014 تا 2023 است. با روش توصیفی- تحلیلی می توان گفت که ترکیه اغلب به عنوان شریک ارزشمند و فداکار ناتو توصیف می شود. نقش، دفاع و هویت ترکیه همواره توسط اعضای اروپایی مورد تردید بوده است اما این بحثها در مورد ترکیه، توسط ایالات متحده بر اساس منافع خود هدایت و/یا سرکوب میشد و آمریکا حامی اصلی ترکیه در اتحاد علیه مخالفان و انتقاد اروپایی ها در ازای پایبندی ترکیه به سیاست های آمریکا به حساب می آید. در واقع، تفاوت بین آنها از مسائل مبتنی بر امنیت به مسائل هویتی گسترده تر و عمده تر تبدیل شد. عناصر و مولفه هایی مختلفی در روابط ترکیه و ناتو در سطح بین المللی، منطقه ای و داخلی تاثیرگذار بودند. چنانکه می توان به عناصری همچون بودجه نظامی ناتو و امریکا، روابط نظامی ترکیه و امریکا، پایگاه اینرجلیگ در ترکیه، مهاجران و اروپا، مواد مخدر و اروپا، اسلام گرایی و ترکیه و اروپا، روابط روسیه با اروپا و ترکیه و.... اشاره کرد.
سیاست خردگرایانه ترکیه در دوران زمامداری اوزال، برایندی از سیاست های لیبرال- محافظه کاری در عرصه اقتصاد و سیاست بود. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی و با ملاحظات کاربردی، درصدد پاسخ به این پرسش است؛ که چه نسبتی بین رشد و توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی ترکیه در سال های ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۳وجود دارد؟ فرضیه مطرح آن است که، سیاست درهای ...
بیشتر
سیاست خردگرایانه ترکیه در دوران زمامداری اوزال، برایندی از سیاست های لیبرال- محافظه کاری در عرصه اقتصاد و سیاست بود. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی و با ملاحظات کاربردی، درصدد پاسخ به این پرسش است؛ که چه نسبتی بین رشد و توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی ترکیه در سال های ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۳وجود دارد؟ فرضیه مطرح آن است که، سیاست درهای باز، سیاست خارجی متقابل اقتصادی توسعه گرا، اصلاح گرایی سیاسی و تشویق فرهنگ سیاسی مشارکتی متأثر از فرایند جهانی شدن، سبب اتخاذ رویکردی پراگماتیستی و پوپولیستی دراقتصاد، سیاست و مسائل ملی و بین المللی و احیای موقعیت فرامنطقه ای ترکیه شد. پژوهش حاضر براساس نظریه لفتویچ با هدف بررسی تأثیر متقابل توسعه اقتصادی و سیاسی در «دوران گذار» حاکی است که توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی در جمهوری اول و دوم و ناپایداری توسعه سیاسی بدون توسعه اقتصادی، تنها با برقراری توازن نسبی توسعه ای بین اقتصاد و سیاست، سبب رشد و توسعه پایدار ترکیه در عصر اوزال بود.