چکیده
صبا احمدوندکاریزی[1]
معزالدین باباخانی تیموری[2]
چکیده:
مساله اصلی ارسطو بر سر چیستی و حقیقت نفس ناطقۀ انسانی است، ارسطو معتقد بود که بردگان و حیوانات بالطبع برای تشکیل یک دولتشهر شایسته نیستند، زیرا آنها از قدرت انتخاب آزاد و عقلانی برخوردار نیستند. برخی از انسانها بالطبع آزادند، و انسانهایی که قادر به استنباط عقلانی هستند ولی خودشان نمیتوانند آن را عملی سازند، بالطبع بردهاند. با وجود این، بردگان را باید با حیوانات در تقابل نهاد، زیرا ارسطو تصور میکرد که حتی حیوانات اهلی شده نمیتوانند استنباط عقلانی داشته باشند. قدرت تعقل، که به یکسان قوهای عقلانی و اخلاقی است، چیزی است که انسان را از حیوان متمایز میسازد. این امر، مدنیّت را ممکن میسازد؛ و براستی این اندیشه که امر سیاسی از اهمیت اساسی برخوردار است، واقعاً عین این نگرش است که آدمیان به مدنیّت نیاز دارند. در این پژوهش در پی پاسخ به این سوال هستیم که انسان از نگاه ارسطو چیست و از روش هرمنوتیک گادامر در این پژوهش استفاده شده است. یافته های این پژوهش عبارت است از اینکه اخلاق و سیاست با یکدیگر مرتبط هستند. اخلاق مقدمه سیاست است، اخلاق انسان خوب را ایجاد می نماید و سیاست، شهروند خوب را .
[1]- کارشناس ارشد علوم سیاسی، دانشگاه گیلان، گیلان، ایران
saba.ahmadvand.2428@gmail.com
[2]- استادیار علوم سیاسی (اندیشه سیاسی)، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران: نویسنده مسئول
bteymouri@yahoo.com
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
A Study of Political Anthropology from Aristotle's Perspective